غمگین تر از اونم که پست بزارم
غمگین تر از اونم که سعی کنم چند تا جمله قشنگ اینجا بنویسم و توجه کسی رو جلب کنم !
حس میکنم دیگه توانشو ندارم !
هزار بار تجربه کردم ... ولی هنوز بلد نیستم ...
یعنی بی استعدادی تا چه حد؟؟؟
واقعا من بی استعدادم یا دنیای اطرافم سخت گیری میکنه باهام ؟
ای آرزوی تشنه به گرد او
بیهوده تار عمر چه می بندی؟
روزی رسد که خسته و وامانده
بر این تلاش بیهوده می خندی
...
کلا من زیادی میرم تو حس ... زیادی گرم ... سرد ... خشک ... شوخی ... جدی ... مسئول ... با جنبه ... بی جنبه!ظ
ولی هر چی هستم منعطف نیستم !!!
دیر جا میزنم ... ولی عادت کردم که وقتی جا میزنم ... بزنم همه چی رو خرد و خاک شیر کنم !
عادت خوبی نیست!
شما نکنید این کارو ...
یه حرف نگفته هم خیلی وقته مونده میخوام بگم
به جان شما ... من نظر خصوصیا رو عمومی نمیکنم ... تو رو خدا با اسم بذارین بفهمم کی داره حرف میزنه !!!
تو هم پست از 10 تا نظر 7 تاش بی اسم و با منظوره !!!
تو خماری موندن چیز خوبی نیستاااااا